♡جـایـی برای تســکـــین♡

به دنبال تو

بیشتر زن ها

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

واقعیت


تورو ازم گرفت 

اعتراف نکردنت ب عاشق بودنم

ازم گرفت چون نگفتی بمون 


ثبت نام:/

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

چی بگمم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

پیشرفت در یک هفته

خب همونطور که انتظار میرفت ...

با اینکه مباحث زیاد بودنو فقط یه هفته وقت داشتم ...

تونستم ترازمو از 4008 به 5300 برسونم 😊

یعنی 1300 تا پیشرفت 🔝

اگه همینجوری پیش برم هفته اینده تراازم5600 به بالاس

من میتوانم🙌

clever

کی گفته کنکور اسونه اخه؟

اکثرا همچین فکری کردن که من اینو گفتم 😐

ولی خدایی من تستای سراسریو میزنم خیلی اسون تر از کانونن کانون ترکونده. .

خیلی از تستاشم گزینه تو کتاب نیستن و اشتباهن تو کتابای کانون ...

امروز نزدیک چهار ساعت فقط تاریخ ایران و جهان 2 رو خوندم ک اخرم از اون 135 صفحه بتونم 67 تاش رو بخونم ...

همه ی درسای پیش ب جز ادبیات اختصاصیو تا الان خوندم ...

اوف خدا لعنتشون کنه اخه بر چ اساس ی هفته برا ازمون ب این حجم این وقت گذاشتن ...

درسته من دو روز در هفته رو واقعا کم کاری کردم ولی خدایی کشش نداشتم 

...3 تا استاد خوب تو درسای 

منطق و عربی و زبان دارم 

که مطمئنم با وجودشون بالای 50 میزنم ..  عاشقشونم ..

چون مردن ...

معلمای زن یه مشت احمق سخگیرن ک درس دادن بلد نیستم .. و با 50 سال سن 👵میخوان خودشونو با همسن بچه هاشون بگیرن 

واقعا باید خجالت بکشن از معلمو معلمی بدم 

اگه میدونستم معلم مرد اینقد رو یادگیری تاثیر داره از اون اول همه معلمامو مرد میگرفتم😞

... این ازمون مطمئن نیستم چ اتفاقی میفته ...

ولی ازمون بعدو ب طور حتم بالای 5600 میشم 😌اعتماد ب نفسم خودتون دارین 😀

خب اون ازمون در عوض این 3 هفته وقت داره ولی ب اندازه همین حجم ...

قبلا هر کی ازم ... میپرسید کنکور قبولی ..

میگفتم ...نه یا نمیدونم ...و خیلی حس پوچ و مزخرفی داشتم

 ولی الان با قاطعیت میگم ... اره 

چون من خاصم 😀

به قول اقامون باهوش😛

خب بسه اعتماد ب سقف ...

ی دوستی دارم خیلی خر خونه اما خیلی باهوش نیست خودشم قبول داره تو تست هوش ضریبی کمی بدست اورده 

ولی واقعا تلاش میکنه و ترازاش عالیه 

الحق موفقیت 99%تلاشه


اے ام روانی

خب امروز چهارمین روزیه که خوندنو شروع کردم 😃
حس خوبیه واقها ... دارم کم کم خودمو باور میکنم ...
دلم میخواست مدرسه نرم اما فهمیدم که اینهمه غیبتی ک داشتم ک بنا بر مشکلاتم هیچ تاثیری به جز از دست دادن اعتماد معلمام و نادیده گرفتنم نشده و تصمیم گرفتم ... غیبت نکنم .. درسای پیش و تصمیم گرفتم ب حسب برنامه کانون و پرسش معلمام برم جلو ...
پایه رو هم اونایی رو ک از اول شروع کرده رو شروع کنم ...
ولی خیلی غیر منطقیه برنامه ی کانون ی هفته کلا این ازمونش وقت گذاشته 135 صحفه هم تاریخ ایران و جهانش واسه این ازمون چه خبره اخه؟
بخاطر حجم زیادشو .. وقت کم
امروزو ک درسای خوندنی مسخره داشتمو غیبت کردم ...
خب چخبر؟
در اولین فرصت کامنتا رو ج میدمو میام کامنت میزارم ...
😒دین و زندگی افتضاحه
دوسش ندارم ...
😣عاقا ب من روحیه بدین میتونم حقوق ی شهر خوب قبول شم لدفن:/
ای دونت لایک فاز منفی
تا سال قبل بدم میومد یه خط تو کتابم با مداد بکشم ...
امسال سندروم رنگ کردن کتاب گرفتم انگار 
تا اینجوری نکنم یاد نمیگیرم😂🌈
روانی شدم اصن :/
به قول معلم زبانمون بچه ها تو پیش دانشگاهی دیوونه میشن 😑

اه و فغان

خدایا لعنت ب این روزایی ک اینقد سریع میگذرن 

بابا من کنکور دارم کتابمو باز نکردم تو ام هی میزنی روز بعد؟؟

تصمیمم اینه پیش و عمومی ها رو قبل عید تموم کنم ...

بعد عید ..  اختصاصی و تست عمومی ...

نظرتون؟

خدا کمکم کن ... وای 

تو فقط اقا دکتر منے

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

پنی سلین زدم

سلام 

سرما خوردم دوباره اول هر ماه ک میخوام شروع کنم ب درس خوندن یه دردی خیلی شیک میفته به جونم ...

خب .. داشتم میگفتم 

سرما خوردم رفتم دکتر بهم گفت کپسول یا امپول ...

سوار بر مرکب جو شدم گفتم امپول بنویس

و غافل از اینکه امپول .. پنی سلینه ..

دو روز بعد ینی امشب امپول رو زدم ...

چون هییچ مرکز و کلینک و بهداشت و تامین اجتماعی زیر بار تست نرفت و گفتن بیمارستان ممنوع کرده 

رفتم بیمارستان 

و زیر پوست دستم تست کردن ... خیلی درررد داشت و وایستاده بود خانوم تزریقاتی زد تو دستم .. یا ابرفرض

فقط اشکام میریخت پامم میکوبیدم رو زمین در سکوت کامل ..

بعد ربع ساعت یکم دستم قرمزو دون دون شد .. 

رفتم تو اتاق دکتر .  ک دیدم دکتر همون دکتریه .. که شبی ک قرص خورده بودم با سارا اومدم پیشش معاینه کرد و اخمامم تو هم بود 

بهم گفت چرا اخم کردی مگه من مجبورت کردم؟😂

و سارا میگفت ب چشم برادری خوشگله ..

من تو دلم میگفتم اقا دکتر خودم از همه ی دکترای عالم خوشگل تره 😍

خلاصه دستمو اوردم جلوش با انگشتش دوبار فشار دادو گفت برو بزن ....

اقا رفتم تو اتاق تزریقات خانوم تزریقاتی اومد و زد ...

خدا روز بد نیاره ... اولش دردش کمتر بنظر اومد نسبت ب دفعه ای ک تست کردم اما دیدم یدفعه تیرر کشید در حد لالیگا

نگو خانومه دوباره سوزنو زده بهم ... 

نیم ساعت گریه کردم و خواهرم قسمت تحتانیمو ماساژ داد واسه اولین بار اینقد درد داشت واسم ...

تو ماشین عاقای شوهر خوااهر اولم ما رو رسوند ...

و تو راه از حرفایی ک تازه خواهرزاده 2 سالم میزنه رو گفتیم و حسابی خندیدیم ...☺


Designed By Erfan Powered by Bayan