با اینکه یه سال و خورده ای گذشته و دیگه هیچ علاقه بهش ندارم خبرایی که ازش بهم میرسه خیلی جالبن😀
رفته بود خواستگاری یکی دیگه و چن وقتم نامزد بودن ...
اما ... نمیدونم چرا با اینم بهم زد و دختره گفته که ..این مرد اهل زندگی کردن نیست ..
اوف خدایا شکرت که من با این مرد زیر یه سقف نرفتم
و گرنه به قول پدر پسره .. شرمنده میشدن و با یه بچه برمیگشتمم😟
از هیچی ناراحت نیستم جز اینکه ... این مرد چرا اینقد منو اذییت کرد؟
هیچ وقت نمیبخشمش بخاطر حرصایی که سرش خوردم ... خب پدر من وقتی میدونی پسرت بیماریه لاشیتیسم یه چیزی مث راشیتیسم داره چرا اینقد بهش رو میدی؟
چرا دخترای .... فلانت میدون میرن براش خواستگاری
طبق اخرین اطلاعات من قبل منم خیلی جاها رفته اما تو فامیل نبودن و بعد بهم خوردنش ب گوش من رسیدن 😂
خداوکیلی چرا به ادمای اینجوری بها میدن اگه من بچه ای داشتم ک اینطوری بود میزدم تو دهنش که دیگه اسم زنو نیاره ...
خب خدایی وقتی ثبات روانی و وفاداری تو وجودت نیست جرا اینقد میری اینور اونور خواستگاری ؟؟
خسته نشدی؟
- چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵